روز اول
آدما
آدما از آدما زود سیر میشن
آدما از عشق هم دلگیر می شن
آدما روعشق شون پا می ذارن
آدما آدمو تنها می ذارن
منو دیگه نمی خوای خوب می دونم
تو کتاب دلت اینو می خونم
یادته اون عشق رسوا یادته
اون همه دیونگی ها یادته
تو می گفتی که گناه مقدسه
اول و آخر هر عشق هوسه
آدما آخ آدمای روزگار
چی میمونه از شماها یادگار
دیگه از بگو مگو خسته شدم
من از اون قلب درو خسته شدم
نمی خوای بمونی توی این خونه چشم تو دنبال چشمای اونه
همة حرفای تو یک بهونه ست اون جهنمی که میگن این خونه ست
و در آخر جمله زیبا :
خط زدن بر من پایان نیست ، آغاز بی لیاقتی توست...